گدای شب جمعه

بسم الله الرحمن الرحیماگر فک کردی در دالان سیاه و تاریکی و داری دست و پا می زنی و نفست بند اومدهحتی اگه فک کردی ته این دالان سیاه، بن بسته و هیچ راهی به روشنایی ندارهبدون که خدا هست!پناه ببر به اوقلاعوذبرب الفلق...و من شر غاسق اذا وقبو حالافلقی دوبارهو تموم شد اون تاریکی محض!و دوباره حرکترو به جلوخدایا شکرتدست به زانوهام می ذارم و میگمیاعلی مدد! گدای شب جمعه...ادامه مطلب

عجیب در حسرت زیارتم آقا..

یار بطب..

سید و سالار بطلب..

حضرت ارباب بطلب..

هوای دلم  بارانیست

گدای شب جمعه...

حال دلم خوب نیست

فقط تو می توانی ان را مرهم بگذاری و خوب کنی

همین!

گدای شب جمعه...

امروز به برکت سوره مبارکه رعد، رعد و برقی در زندگی ام زده شد! 

و یسبح الرعد بحمده..

گدای شب جمعه...

امشب خبر دار شدم دارم برای بار سوم زن دایی میشم:)

آفرین به این خانواده که چارچوب های بی اساس رو شکستن و برای بچه سوم اقدام کردن

فرزند آوری یک جهاد بزرگه برای لبیک به امر رهبر و نجات کشور از پیری در سال های آینده و تبعات خطرناکی که سال های آینده معلوم خواهد شد

 

فرزند بیشتر، زندگی شادتر!

پی نوشت: حرف در این زمینه زیاد دارم.

گدای شب جمعه...

یک سال از زندگی شیرینمان گذشت..انقدر شیرین که اگر تلخی و سختی هم بوده، آن شیرینی زیاد، نمی گذارد مزه اش احساس بشودیک سالگی یعنی تازه یاد گرفته بایستد و خودش راه برود..یکسالگی یعنی اوج زمین خوردن و دوب گدای شب جمعه...ادامه مطلب

مثل درخت زیبا و تنومندی

که

گه گاهی بادی می وزد و تعدادی از برگ هایش می ریزد..

گدای شب جمعه...

همیشه که نباید زبان حرف بزند ..

گاهی چشم ها..

گاهی اشک ها..

 

گدای شب جمعه...

مثل

جوانه سبز زیبایی که بر کویری خشک و پهناور بروید..

حسین جان..

تو آن بارانی که باریدی بر صحرای دلم!

 

 

 

 

گدای شب جمعه...

این روزها از دیدن آدم ها واهمه دارم

برای نشنیدن آنچه دوستش ندارم بشنوم

حتی آن هایی که دوستشان دارم و در اصطلاح می گویند دوست!

بالاخره بعد از مدتی برای کاری مجبور شدم از خانه بیرون بروم و شد آنچه شد..

-.. چقدر درب و داغان شدی..من وقتی شب بیداری می کشم اینجوری میشم

- لبخند.

 

تنها از دیدن #تو واهمه ندارم و

اتفاقا تنها کسی که دلم می خواست و می خواهد حالم را ببینی و چیزی بگویی و..

 دریغ...

گدای شب جمعه...